بدون شرح!!
آخرين باركه دراشرف درسپتامبر 2013 او را ديدم، با همان چهره آرام و صميمي و تبسم هميشگي و قامت بلندش مرا درآغوش گرفت و بوسيد ولي آنموقع لحظه اي هم به ذهنم نمي زد كه ديگر او را هيچوقت نخواهم ديد... سالها پيش درحاليكه من دبيردبيرستان بودم با وجود تفاوت سني ام با او كه دانش آموزي 13 -14 ساله بود يكي از نزديكترين دوستانم همين پسرخاله كوچك ام ”فريبرز ” بود. آنچه كه بيش از رابطه فاميلي به اين رابطه دوستانه شكل ميداد دل بستگي به آرماني مشترك يعني آزادي بود كه ما را به هواداري از سازمان مجاهدين خلق سوق داده بود. اما از آنجا كه ارتجاع و استبداد تحمل انديشه آزاد و حقوق بشر را ندارد بزودي موج سركوب سراسري در ايران شروع شد و هواداران شناخته شده سازمان هاي اپوزوسيون بويژه مجاهدين دسته دسته به جوخه اعدام سپرده شدند و هواداراني كه كمتر شناخته شده بودند مثل من و فريبرز، براي استمرار مبارزه با پذيرش خطراعدام و شكنجه چاره اي جز پخش شبنامه و شعارنويسي شبانه نداشتيم .....
ما به اين فعاليتها ادامه ميداديم تا اينكه من تصميم به خروج از كشور به دليل تهديد دستگيري و اعدام به خاطرسوءظني كه به من پيدا شده بود گرفتم ولي كماكان ارتباطم را با فريبرز در داخل كشور حفظ كردم, اين تقريبا مقارن با قتل عام 30000 زنداني سياسي در ايران بود موضوعي كه برافروختگي و انگيزش بيشتري به فعالان حقوق بشر و من جمله فريبرز براي افشاي جنايات رژيم ميداد، انگيزشي كه در سراسر ايران منجر به اطلاع از نام هزاران تن از قربانيان قتل عام كه مخفيانه اعدام شدند وكشف چند گور دسته جمعي مخفي از جمله در گورستان خاوران شد. اما نه من, نه فريبرز, هيچكدام نميدانستيم كه روزي خود فريبرز در قتل عامي ديگر در اشرف به همراه 51 تن ديگر از دوستانش با شقاوت تمام توسط نيروهاي ويژه نخست وزير وقت عراق مالكي كشته خواهد شد و بعد از حدود دوسال از اين جنايت كه موج محكوميت جهاني از آمريكا و اتحاديه اروپا گرفته تا دبيركل ملل متحد، كميسر حقوق بشر وكميسرعالي پناهندگان و دولت ها ي متعدد را برانگيخت نه تنها منجر به ارايه گزارشي مستقل از اين جنايت نخواهد شد، و دولت عراق نه تنها گزارشي حتي مجعول هم ارايه نخواهد كرد بلكه پس از دفن عجولانه قربانيان براي جلوگيري از افشاي جنايت انجام شده به رغم بارها و بارها پيگري و نامه نگاري و مراجعه خانواده قربانيان به مقامات يونامي و...هنوز براي ما به عنوان خانواده قربانيان محل دفن عزيزانمان گفته نشده و مشخص نيست. اينگونه است كه من و ديگر بستگان اين قربانيان براي رساندن صداي اين به خون خفتگان براي رساندن فرياد حق طلبانه مان به جهانيان براي اينكه ديگر نه در ايران و نه درهيچ كجاي جهان شاهد اعدام و قتل عام و سركوب نباشيم ميخواهيم صداي خود را به مريم رجوي به عنوان سخنگوي جنبش آزاديخواهانه مردم ايران پيوند بزنيم و از همه وجدانهاي بيدار و شرافتمند جهانيان ميخواهيم كه براي پشتيباني از مريم رجوي براي يك ايران آزاد و دموكرتيك براي حقوق بشر، براي نفي زن ستيزي و برعليه بنياد گرايي وتروريسم و ايراني غيراتمي و صلح جو، به مريم رجوي درگردهمايي 13 ژوئن بپيونديد. مريم رجوي، مبارزان آزادي و حقوق بشر و بيش از صدهزار ايراني وآزاديخواهان از سراسرجهان به شما خوش آمد خواهند گفت ...
م- پ
آخرين باركه دراشرف درسپتامبر 2013 او را ديدم، با همان چهره آرام و صميمي و تبسم هميشگي و قامت بلندش مرا درآغوش گرفت و بوسيد ولي آنموقع لحظه اي هم به ذهنم نمي زد كه ديگر او را هيچوقت نخواهم ديد... سالها پيش درحاليكه من دبيردبيرستان بودم با وجود تفاوت سني ام با او كه دانش آموزي 13 -14 ساله بود يكي از نزديكترين دوستانم همين پسرخاله كوچك ام ”فريبرز ” بود. آنچه كه بيش از رابطه فاميلي به اين رابطه دوستانه شكل ميداد دل بستگي به آرماني مشترك يعني آزادي بود كه ما را به هواداري از سازمان مجاهدين خلق سوق داده بود. اما از آنجا كه ارتجاع و استبداد تحمل انديشه آزاد و حقوق بشر را ندارد بزودي موج سركوب سراسري در ايران شروع شد و هواداران شناخته شده سازمان هاي اپوزوسيون بويژه مجاهدين دسته دسته به جوخه اعدام سپرده شدند و هواداراني كه كمتر شناخته شده بودند مثل من و فريبرز، براي استمرار مبارزه با پذيرش خطراعدام و شكنجه چاره اي جز پخش شبنامه و شعارنويسي شبانه نداشتيم .....
ما به اين فعاليتها ادامه ميداديم تا اينكه من تصميم به خروج از كشور به دليل تهديد دستگيري و اعدام به خاطرسوءظني كه به من پيدا شده بود گرفتم ولي كماكان ارتباطم را با فريبرز در داخل كشور حفظ كردم, اين تقريبا مقارن با قتل عام 30000 زنداني سياسي در ايران بود موضوعي كه برافروختگي و انگيزش بيشتري به فعالان حقوق بشر و من جمله فريبرز براي افشاي جنايات رژيم ميداد، انگيزشي كه در سراسر ايران منجر به اطلاع از نام هزاران تن از قربانيان قتل عام كه مخفيانه اعدام شدند وكشف چند گور دسته جمعي مخفي از جمله در گورستان خاوران شد. اما نه من, نه فريبرز, هيچكدام نميدانستيم كه روزي خود فريبرز در قتل عامي ديگر در اشرف به همراه 51 تن ديگر از دوستانش با شقاوت تمام توسط نيروهاي ويژه نخست وزير وقت عراق مالكي كشته خواهد شد و بعد از حدود دوسال از اين جنايت كه موج محكوميت جهاني از آمريكا و اتحاديه اروپا گرفته تا دبيركل ملل متحد، كميسر حقوق بشر وكميسرعالي پناهندگان و دولت ها ي متعدد را برانگيخت نه تنها منجر به ارايه گزارشي مستقل از اين جنايت نخواهد شد، و دولت عراق نه تنها گزارشي حتي مجعول هم ارايه نخواهد كرد بلكه پس از دفن عجولانه قربانيان براي جلوگيري از افشاي جنايت انجام شده به رغم بارها و بارها پيگري و نامه نگاري و مراجعه خانواده قربانيان به مقامات يونامي و...هنوز براي ما به عنوان خانواده قربانيان محل دفن عزيزانمان گفته نشده و مشخص نيست. اينگونه است كه من و ديگر بستگان اين قربانيان براي رساندن صداي اين به خون خفتگان براي رساندن فرياد حق طلبانه مان به جهانيان براي اينكه ديگر نه در ايران و نه درهيچ كجاي جهان شاهد اعدام و قتل عام و سركوب نباشيم ميخواهيم صداي خود را به مريم رجوي به عنوان سخنگوي جنبش آزاديخواهانه مردم ايران پيوند بزنيم و از همه وجدانهاي بيدار و شرافتمند جهانيان ميخواهيم كه براي پشتيباني از مريم رجوي براي يك ايران آزاد و دموكرتيك براي حقوق بشر، براي نفي زن ستيزي و برعليه بنياد گرايي وتروريسم و ايراني غيراتمي و صلح جو، به مريم رجوي درگردهمايي 13 ژوئن بپيونديد. مريم رجوي، مبارزان آزادي و حقوق بشر و بيش از صدهزار ايراني وآزاديخواهان از سراسرجهان به شما خوش آمد خواهند گفت ...
م- پ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر